پارت2
بعد کشیدن نقاشی بهش نگاه کردم اوه چه شاهکاری شده اه اه هانیه چقدر از خودت تعریف میکنی دوبار رفتم فیلم هاشونو نگاه کردم به فیلمی رسیدم که زمان کنسرتشون رو میگن همراه پخش اهنگشون اوووووف من فکر میکردم امیر زشته وای خدای من امیر چه خوشگله خیلی نازه از اون موقع بود که رهام شد داداشمون و امیر کسی بود که دوسش داریم.
امروز قراره بریم خونه رویا اخ که چقدر دلم براش تنگ شده بود خیلی وقت بود که ندیدمش میخواستم برم و ماجرای عاشق شدنم رو با فیلم براش تعریف کنم نمیدونستم زمان چطور گذشت هنوز امتحاناتم تموم نشده بود درسته که امیر رو دوست داشتم ولی اصلا فکر ازدواج باهاش توی سرم نبود بعد رسیندن خونه رویا فقط میدونم که یه دل سیر بغلش کردم اخ که چقدر دلم براش تنگ شده بود
_سلام
رویا:سلام هانی چطوری
_مرسی خودت خوبی
_اره عالیم
_شکر خدا
بعد احوال پرسی با همه رفتیم بالا فقط منتظر یه فرصت بودم که همه چیز رو واسه رویا تعریف کنم البته غیر مستقیم مامان بابا اینا رفتن پابین بهترین فرصت بود
_رویا
_جانم
_گروه ماکان رو میشناسی
_همونی که هربار این درو میخونه
_اره
_خودشون رو ندیدم وای صداشون رو شنیدم
_این فیلم شونه
_اخه این کدومشونه
_این امیر مقاره اس
خندیدم اونم خندید فکر کنم همه چیز رو فهمید اون چند روزی که اونجا بودم همش فیلم های امیرو نگاه میکردم راستی راستی داشتم عاشقش میشدم
رویا:هانیه
_جان دلم
_بازم ادای امیر رو دراوردی
_نه به جان خودم
_حوصله کل کل باهات ندارم
_چیزی میخواستی بگی
_منم که همسن تو بود مثل تو رفتار میکردم
_یعنی چی
_یعنی هر خواننده ای رو که میدیدم عاشقش میشدم
_من که عاشقش نیستم
_خداکنه
_درضمن من فقط بهش فکر کردم کشته مردش که نیستم
_نمیدونم از چیشون خوشت میاد
_یعنی تو خوشت نمیاد
_نه که نمیاد
_اوهوم
رویا امسال کنکور داشت اصلا رشتش مورد علاقه اش نبو رویا به هنر علاقه داشت در حالی که بخاطر اجبار رشته تجربی میخوند قرار شد اون چندروزی که باقی مونده رو بیاد خونه ما چون اونجا نزدیک تر بود بعد امتحان برگشتم خونه لباسامو عوض کردم رفتم پیش رویا و اهنگ هربار این درو گذاشتم و وعکسا شون رو نگاه میکردم رفتم تو پیج اینستای رهام فیلمی که از خودش برای تشکر از مردم درباره دورهمی گذاشته بود رو نشون دادم
_هانیه
_جانم
_رهامم خوشگله ها
_خخخخن
_کوفت
_خواهر گلم دیدی گفتم چقدر نازن
_اره
خلاصه بعد اون بود که رویای ما که به کسی دل نمیداد عاشق رهام شد تا الان به ازدواج با امیر فکر نکرده بودم
امروز امتحانام تموم شدو اهنگ برو دارمت پخش شد منو رویا این اهنگو حفظ شده بودیم باهم داشتیم میخوندیم که رویا گفت
_یه روز میاد امیر تو کنسرت بر میگرده وقتی داره اهنگو میخونه به هانیه نگاه میکنه میگه برو دارمت تنها نمیزارمت الکی نیست عاشقت شدم و تا زندم من هواتو دارم برو دارمت
_برو دیوانه
از اون موقع بود که فکر ازدواج با امیر زد به سرم راه طولانیی برای رسیدن بهش داشتم باخودم گفتم من میتونم و بهش میرسم .
امروز رفتم واسه انتخاب رشته دبیرستان بله همون رشته ای که میخواستم رشته تجربی سه سال مثل برق و باد گذشت چون بخاطر رسیدن به امیر داشتم همش خرخونی میکردم ای وای امروز قراره کنکور بدم تا حالا انقدر استرس نداشتم صبح زود بیدار شدم دوش گرفتم صبحانه خوردم و حرکت کردم برای رفتن به سمت جلسه کنکور خدایی خوب بود .
چند روز بعدقرار بود گروه ماکان بیادشهرمون به رویا زنگ زدم و گفتم که موافقه برم کنسرتشون خدارو شکر قبول کرد رفتم پیش بابا ازش اجازه گرفتم به محض اینکه سایت باز شد دوتا از صندلی های ردیف اول رو رزرو کردم ..........ادامه دارد
برچسب ها : #پارت#دوم# ,